بازی با اشعار وابیات
(1) اگر دستم رسد بر چرخ گردون
به او گویم که وضعم نیست نیکو
(2) ای نامه که می روی به سویش
از جانب من بزن به گوشش
(3) بنی آدم اعضای یک پیکرند
که ناچار جنس گران می خرند
(4) به رستم چنین گفت افراسیاب
که نانوا به من داد نان و خمیر
(5) بهار آمد به صحرا و در و دشت
دوباره نرخ هر چیزی گران گشت
(6) خدا را بر آن بنده بخشایش است
که کمتر در او خرده فرمایش است
(7) درخت غم به جونم کرده ریشه
ز یک بانک وام خواستم گفت نمیشه
(8) نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
آنچه ارزان بشود باز گران خواهد شد
نظرات شما عزیزان:
من خاک کف پای عزادار حسینـم مدهوش کمان خانه ابروی حسینم
در روز ازل قبله من کرب و بلا شد تا شام ابد عبد خدا جوی حسینم..